حجره

گاه نوشت های یک طلبه

حجره

گاه نوشت های یک طلبه

مشخصات بلاگ

در این زمانه ی دلگیر این دل گیر نگاه توست...

چند صباحی است مفتخرم به همراه تو شدن
چندی است بی تو احساس پوچی میکنم
چون تمام هست و نیستم تویی

زندگی ام با امید سرباز شدن و دلهره سربار شدن پر از تلاطم شده
روزها مشغول کتاب ام و شب ها مشغول دفتر...!

نمیگویم طلبه شدن آرزوی کودکی ام بود اما آرزوی جوانی ام شد...
یادت باشد به یادم بیاوری طلبگی وظیفه است

آخرین نظرات


عریانی­ ات را شرم نیست

چه باکــــ !!

مرا که حیا هست...

چشم فرو بَستَنَم نَفس کُش­ تر از گشودن است

آشفتگی ­ام از لبخند توست

که برای دیگران ارزان است

اما گمان مَبَر تشنه­ ام و فغان از تشنگی می­زنم

آن هم تشنه ­ی چون تویی که محل احتمال است وجودت


به خود مَبال

که ارزانی­ ات، ارزانی خودت

زنهار که اندیشه ­ات عریان شود

و برای من همیشه کاغذ دوا و قلم درمان بوده است


92/7/14

  • مهدی شوقی

 

خواننده محترم؛

 این مطلب در صدد بیان این نیست که فقر خوبه یا بده! فقر منتهی به کفر میشه یا نه! صرفاً میخواهد بگوید که حدیث مذکور در متن می تواند معنایی غیر از آنچه شما شنیده یا خیال می کردید هم داشته باشد. پس لطفاً از  نوشتن نظرات بی ربط و بعضاً بی ادبانه خودداری کنید.

 

در برخورد با احادیث و معنای قابل برداشت از آنها همیشه باید جنبه احتیاط و دقت را رعایت کرد ، چون گاهی با یک بی دقتی و کم توجهی ساده تفاوت های زیادی حاصل می شود که گاه بینش ساز هم می شوند.

در گذشته ای نه چندان دور که هنوز خاطره اش در اذهان اکثر باقی است ، برخی برای اثبات خود و کنار زدن دیگران از حدیثی بهره جستند و با ترجمه ای نادرست و حتی مبتدیانه باعث ایجاد دیدگاه هایی خاص شدند که ما در اینجا به آن نظرات و پیامدهایش کاری نداریم و صرفاً می خواهیم به بررسی آن حدیث بپردازیم و معنای دقیق آن را معرفی کنیم.

آن حدیث که بارها از تریبون های سیاسی و مکتوبات وابسته شان مطرح شد این است:

قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): کاد الفقرُ أن یکون کفراً.

 نزدیک است که فقر به کفر انجامد.  الکافی ج2 ص307(چاپ اسلامیه)

خب! با این ترجمه اشتباه مسلماً با مشکل مواجه خواهیم شد ، چطور می شود که فقر به کفر منجر شود؟ چه دلیلی بر این مدعا وجود دارد؟ مگر نه اینکه اکثر اولیاءالهی فقیر بودند؟! اصلاً این همه فقیری که در اطراف خود دیده ایم چند نفرشان به کفر کشیده شده اند به سبب همین فقر؟!

بهتر است به معانی کلمات بپردازیم ، در این ترجمه فقر را معادل معنای متعارف در زبان فارسی یعنی بی پولی و تنگ دستی شمرده اند. ولی با مراجعه به کتب لغت عربی با چیزهای دیگری مواجه خواهیم شد. به طور مثال ما با رجوع به کتاب گران­ سنگ المفردات فی غریب القرآن از مرحوم علامه راغب اصفهانی از قدیمی ترین و معتبرترین کتب لغت شناسی قرآنی با سطور زیر برخورد می کنیم که در آن مرحوم نویسنده برای فقر چهار معنا ذکر می کند:

« 1ـ وجود نیاز ضروری که مصداقی عام و برای انسانها تا زمانی که در دار دنیا زندگی می­کنند، می­باشد، بلکه شامل تمام موجودات می­گردد. لذا فرمود: یا ایها الناس انتم الفقراءُ الی الله ـ فاطر15ـ و به همین معنا اشاره شده است که در وصف انسان فرمود: و ماجعلناهم جسداً لایأکلون الطعام ـ انبیاء 8 ـ

2ـ فقری که نشأت گرفته از عدم درآمد باشد که در آیه­ی شریفه­ی للفقراء الذین اُحصروا فی سبیل الله لایستطیعون ضرباً فی الارض یحسبهم الجاهل أغنیاءَ من التَّعَفُّفِ ـ بقره 273ـ به آن اشاره شده است ، إن یکونوا فقراءَ یُغنِهِمُ الله مِن فَضلِه ـ نور32ـ و إنما الصدقاتُ للفقراء و المساکین ـ توبه60 ـ

3ـ فقر روحی که مصداق آن حرص است همان گونه که در روایات نبوی شریف وارد شده است که: کادَ الفقر أن یکون کفراً چه بسا که حرص و آزمندی انسان را به وادی کفر بکشاند. و در مقابل آن بی نیازی روحی قرار دارد که فرمود الغِنی غِنی النفس زیباترین مصداق بی نیازی ، بزرگ منشی و غنای نفس است و منظور این است که آنکه قناعت پیشه نکند ، وجود اموالش در بی نیازی او سودی نخواهد داشت.

4ـ فقر به سوی پروردگار که در دعای زیر به آن اشاره شده است اللهم اَغنِنی بالإفتقار إلیک و لاتفقِرنی بالإستغناء عنک و در آیه­ی شریفه­ی رَبِّ إنّی لِما أنزلتَ إلیَّ من خیرٍ فقیرٌ ـ قصص24ـ همین معنا مقصود می­باشد. »

همانطور که مشاهده کردید مثالِ مورد سوم همین حدیث شریف نبوی می باشد ، یعنی به نظر ایشان فقر در این حدیث به معنای بی پولی و تنگ دستی نیست بلکه به معنای فقر روحی است که مصداق کاملش حرص می باشد ، با این تفسیر، کمی رابطه بین کفر و فقر واضح می شود ، همانطور که در کتب مبسوط اخلاقی حرص به عنوان یکی از پلیدترین رذیله های اخلاقی معرفی شده و زمینه های انحراف که از حرص منشعب می شود را نیز معرفی کرده اند که ما چون درصدد بیان بحث اخلاقی نیستیم از تطویل کلام خودداری می کنیم و ادامه آن را به همان کتب اخلاقی وا میگذاریم.

برای اثبات این مطلب که در زبان عربی فقر صرفاً در معنای فقرمالی استعمال نمی شود هم به چند حدیث شریف استشهاد می کنیم که مشخصاً در این احادیث فقر در معنایی غیر از فقرمالی استعمال شده است:

1.    الامام الحسن(ع) ـ لما سئل عن الفقر ـ قال: الحرص و الشَّرَه ؛ در پاسخ به اینکه فقر چیست؟ فرمود: آزمندی و سیری ناپذیری (معانی الاخبار ص244)

2.    الامام علی(ع): لافقرَ کالجهل ؛ هیچ فقری چون نادانی نیست. (حکمت54)

3.    الامام علی(ع): اکبر الفقر الحُمق ؛ بزرگترین فقر کم خردی است. (حکمت38)

حال سوالی باقی ست که فقر مالی در نگاه اهل بیت علیهم السلام چه جایگاهی دارد؟ آیا مذموم است یا ممدوح؟ مسلماً با دیدگاهی تفصیلی مواجه خواهیم شد که در مواردی سخن از مدح آن به میان آورده اند و در مواردی خاص سخن از ذم آن ؛ برای نمونه به دو حدیث اشاره می کنیم:

1.    رسول الله(ص): الفقر خیرٌ للمؤمن مِن الغِنی إلا من حَمَلَ کلّاً  أو أعطی فی نائبةٍ ؛ فقر برای مومن بهتر از توانگری است ، مگر کسی که بار هزینه­ ای را از کسی به دوش کشد یا در گرفتاری و مشکلات مردم کمک کند. (تنبیه الخواطر،ص303)   

2.    الامام صادق(ع): الفقر مَعَنا خیرٌ مِن الغِنی مع غیرنا ، و القتلُ مَعَنا خیرٌ مِن الحیاة مع غیرنا ؛ فقیر بودن و با ما بودن بهتر است از توانگر بودن و با غیر ما بودن و کشته شدن و با ما بودن بهتر است از زنده بودن و با غیر ما بودن. (میزان الحکمه،ح16048)

با توجه به مفاد این دو حدیث و بسیاری از احادیث دیگر این نتیجه به دست می آید که غِنا به خاطر آفات اش و فقر به خاطر سختی هایش ، هیچ کدام شان مورد تایید و تشویق مطلق نیستند ، بلکه "قدر کفایت" آن چیزی است که مورد توجه اهل بیت علیهم السلام می باشد.

در انتها لازم به تذکر است که تقطیع حدیث در معنای آن بسیار مؤثر است ، و اکثر کسانی که قصد دارند نظر خود را از  احادیث اثبات کنند از این روش ناجوان مردانه استفاده می کنند. لذا شاید جالب باشد بدانید که همین حدیث مورد بحث ما تقطیع شده بوده و متن کامل آن این است: « قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص‏): کَادَ الْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْراً وَ کَادَ الْحَسَدُ أَنْ یَغْلِبَ الْقَدَرَ » که این حدیث در کتاب های کافی و بحارالانوار در بخش احادیث اخلاقی و حسد به این شکل آورده شده است. و همچنین در کتاب جامع الاخبار از پیامبر اکرم(ص) چنین نقل شده است: « لَولا رَحمَةُ رَبّی عَلى فُقَراءِ اُمَّتی ، کادَ الفَقرُ یَکونُ کُفرا » اگر پروردگار من به فقیران امّتم مهر نمى ورزید ، فقر آنان را در آستانه کفر قرار مى داد. جامع الأخبار : 300 / 817 .

 

 

  • مهدی شوقی

بو می­شنوم ، بوی پوسیدگی ، از کجاست؟
از مغزهای پوسیده­ شان ، بوی تعفُّن ­اش هوای ذهنم را آلوده کرده!
 مرا چه می ­شود که آشفته حالم ، مگر همین خشکِ مقدس ­های تارِک دنیا و تاریک ذهن مولا را در صفین در تنگنا نگذاشتند؛
 اما تو هنوز تنگنا را نفهمیده ­ای...

این روزها اگر سخت می گذرد ملالی نیست تا وقتی اسوه ات مولا متقیان باشد ، بگذار و بگذر...

  • مهدی شوقی


اسلام تمامی افراد بشر را از یک پدر و مادر می داند و هیچ امتیازی برای رنگ ، ثروت ، مقام ، قبیله ، نژاد و... قائل نمی شود. اسلام تنها امتیاز را تقوا می شمرد و گرامی ترین مردمان را ، پرهیزگارترین آنان می داند.[1] اسلام مردم را مانند دانه های شانه با هم برابر میداند ؛ چنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: « الناس کلهم سواء کالسنان المشط »[2] مردم مانند دانه های شانه برابرند.


1. الغای بردگی

الغای یکباره بردگی به طور کامل در آن زمان ممکن نبود ، زیرا:

1-1. نظم اقتصادی مردم آن روز به هم می خورد و زندگی از هم می پاشید. از این جهت ، اسلام راه دیگری را در پیش گرفت که در ضمن آن ، بردگی به تدریج از بین میرفت ؛ بدون آنکه نظام اجتماعی و اقتصادی جامعه ، از هم گسسته شود. از این رو در مرحله نخست ، همگان را ترغیب به کار و کوشش و دوری از تنبلی ، بیکاری و عیاشی نمود تا جامعه از وضعیت سابق که همه کارها بر دوش بردگان بود فاصله گیرد. سپس راه های زیادی برای رهایی بردگان قرار داد تا به تدریج هم بردگی لغو گردد و هم مردم به زندگی فعال و دور از عیاشی ، عادت کنند.

1-2. برخی از اندیشمندان ، آزادی دفعی بردگان را خطر آفرین میدانند. مونتسکیو درباره رها ساختن دسته جمعی بردگان در یک زمان ، چنین مینویسد: « آزاد کردن عده بی شماری از غلامان به وسیله وضع یک قانون مخصوص ، صلاح نیست ؛ زیرا موجب اختلال نظم اقتصادی جامعه می گردد و حتی معایب اجتماعی و سیاسی دارد. برای مثال در ولسینی چون غلامان آزاد شده حق رأی دادن در انتخابات را پیدا کرده بودند ، حائز اکثریت گردیده و قانونی وضع کردند که به موجب آن ، هرکس از افراد آزاد عروسی کند ، یکی از غلامان آزاد شده باید شب اول عروسی با دختر تازه عروس بخوابد و شب دوم او را تسلیم داماد کند! بنابراین آزاد کردن غلامان ، باید تدریجی و همراه با فرهنگ سازی های لازم و مناسب باشد. برای مثال قانون گذار ممکن است اجازه دهد ، غلامان از عواید کارهایشان خود را از ارباب خویش خریداری نمایندو یا دوره غلامی را محدود کنند».[3] به این کار مکاتبه گویند که قرن ها قبل از مونتسکیو ، در قوانین اسلامی وضع شده است و جزئیات آن در کتاب های فقهی آمده است.

1-3. گوستاو لوبون میگوید: « از آنجایی که بردگان از دیر زمان ، تحت رقیب زیست کرده و در اثر زندگی طفیلیِ خود ، بی تجربه و بی استعداد بارآمده اند. از این جهت اگر اسلام ، همه آنها را یکباره از قید بندگی آزاد می ساخت ، ممکن بود در اثر نداشتن تجربه کافی و لیاقت ، قادر به تشکیل زندگی مستقل و اداره آن نباشند. در نتیجه مانند غلامان آمریکا که بعد از آزاد شدن بر اثر علت یاد شده ، به کلی نیست و نابود شده اند ، از بین می رفتند »[4]
از این رو قانون گذار اسلام ، در عین آنکه برای خلاصی بردگان ، فکری اساسی و برنامه کاملی تنظیم کرده ، از امور یاد شده غفلت نورزیده است.

1-4. امکانات حکومت تازه تأسیس آن زمان ، به گونه ای نبود که بتواند اسیران جنگی را در اماکن خاصی مثل زندان ها ، نگه داری کند. بدین جهت اسیران در میان جنگاوران تقسیم می شدند. آنان بردگان را به خانه های خود می بردند تا هم امنیت جانی شان تضمین شود و هم پراکنده شده و امکان اجتماع و شورش نداشته باشند. از طرف دیگر ناچار به تغذیه آنان بودند و در مقابل از کار آنها نیز استفاده می کردند.
مارسل بوازار در این باره می نویسد: « اسلام به خاطر تأمین جانی و جلوگیری از تجاوز به اسیران جنگی ، آنها را طبق ضوابطی در قبایل عرب ، به عنوان برده یا کنیز تقسیم می کرده ؛ ولی به تدریج آنان را از تمامی حقوق شهروندان مسلمان ، بهره مند می ساخته است » [5]

1-5. در جنگ هایی که بین مسلمانان و غیر مسلمین وجود داشت ، کافران ، اسیران مسلمان را برده می ساختند. از این رو اسلام ناچار به مقابله به مثل بود و اگر می خواست غیر از این عمل کند ، نیرو و هزینه سنگین لازم برای نگه داری اسیران و جلوگیری از قیام و شورش آنان نداشت و نمی توانست مانع فرار و پیوستن آنها به جبهه دشمن شود. از طرف دیگر برده شدن مسلمانان ، زمینه تضعیف روحی مسلمین و جنگ روانی کافران را فراهم می کرد.

2.پیشتازی اسلام در منع بردگی

اسلام تمامی راه هایی را که برای برده ساختن دیگران ، در دوران های گذشته رواج داشت به جز جنگ را نامشروع دانست. برخی از این راه ها عبارت بود از:

2-1. یورش ناگهانی به منظور گرفتن اسیر و بنده.

2-2. در مواردی که مدیون از پرداخت دین خود عاجز بود ، صاحب دین او را در عوض آن ، برده خود می ساخت.

2-3. فروختن افراد آزاد و یا فرزندان خود به دیگران.

اسلام هیچ راهی برای برده سازی افراد را جایز نمی داند ؛ جز آنکه شخص کافر در جنگ علیه اسلام و مسلمین به اسارت درآمده باشد. از طرف دیگر این مسئله هم تابع شرایط زمان و مکان و با صلاحدید پیشوای مسلمانان است و اگر او برده ساختن اسیران جنگی را مصلحت ندانست ، می تواند وجهی به عنوان فدیه بگیرد و آزادشان کند. و یا آنان را مورد عفو قرار دهد.

3. راه های آزادی بردگان

اسلام راه های ابتکاری متعددی را برای آزادی تدریجی بردگان اعلام نمود ؛ از جمله:

3-1. آزادی برده را از عبادات بزرگ قرار داد. پیشوایان اسلام نیز در عمل به این عبادت ، اهتمام والایی داشتند. به عنوان نمونه امام سجاد علیه السلام در طول حیات شریف خود ، حدود یکصد هزار برده را خرید و آزاد ساخت.[6]

3-2. کفاره واجب برخی از گناهان را آزادی برده قرارداد.

3-3. خرید و فروش اُم ولد[7] را منع کرد. این مسئله خود به خود موجب آزادی کنیزانی میشد که از طریق ارباب خود صاحب فرزند می شدند.

3-4. مالکیت فرزند بر پدر و مادر خویش را منع نمود. این مسئله نیز منتهی به آزادسازی اُم ولد می شد.

3-5. به بردگان حق کتابت و قرارداد با صاحبان خویش داد تا بتوانند با کار و تلاش به آزادسازی خویش بپردازند ، یا مدت بردگی و گستره آن را محدود سازندو این مسئله باعث میشد که بردگان با اراده و عزم خویش ، در جست و جوی آزادی برآمده و در راه آن بکوشند و سپس از ثمرات آن به خوبی بهره گیرند.

3-6. در یکی از جنگ ها پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با اسیران شرط کرد که هرکس ده مسلمان را سواد بیاموزد ، آزاد خواهد شد. اسلام از این طریق استفاده های فرهنگی مناسبی نمود. این کار علاوه بر آنکه به نفع مسلمانان بود ، بردگان نیز در برخورد با مسلمین با عقیده و مکتب آنان بیشتر آشنا می شدند و زمینه برای اسلام آوردن آنها فراهم میشد.[8]
مارسل بوازار ضمن بررسی امتیازات روش اسلام در برخورد با مسئله بردگی ، می نویسد: « دیگر از تعالیمی که قرآن کریم در مسائل مربوط به برده و کنیز داده و نشانه خصلت انسان دوستی اسلام است ، تشویق مسلمانان به آزاد ساختن برده و گماشتن او به کارهای مناسب با استعداد و مهارت اوست. در راه اجرای هرچه بهتر این برنامه انسانی ، اسلام کمک هزینه ای را از بیت المال اختصاص داده است؛ بدین ترتیب که پرداخت وجوهی را به منظور بهبود شرایط زندگی و آزاد ساختن و به کار شایسته گماشتن بردگان بابت زکات ، پذیرفته است.[9] مهمتر از همه اینها ، آزادی برده بنا به خواست او و پرداخت سرمایه لازم به او و نیز زناشویی با کنیزانی است که به ازدواج موافقت داشته اند(جهت احتراز از زنا و کام جویی به اجبار)[10] پافشاری اسلام در آزادسازی برده و پرداخت سرمایه ای برای کار تولیدی به او ، تنها آزادی ظاهری نباید تلقی شود. این عمل آزادی اقتصادی او را نیز تضمین می کرد و از بهره کشی آینده او به وسیله پولدار یا متنفذ دیگری جلوگیری می نمود.
قوانین آزادی بردگان در آمریکا ، کوچک ترین کمک مادی به برده آزاد شده نمی کرد. غالباً به علت دشواری های اقتصادی و بیکاری ، بردگان سیاه پوست چندان از آزادی خود استقبال نکردند و پس از مدتی سرگردانی و بلاتکلیفی و تیره روزی به سوی ارباب نخستین خود بازگشتند. در حالی که اسلام با روشن بینی ، ضمن مبارزه با بهره کشی و بیگاری انسان ها ، جلوگیری از عدم تعادل اقتصادی جامعه را نیز پس از آزادی بردگان پیش بینی کرده است. توصیه به رفتار شایسته و نیکوکاری نسبت به پدر و مادر ، خویشاوندان ، یتیمان ، مستمندان ، همسایگان و در راه ماندگان ، خدمتکاران و بردگان را نیز در برمی گیرد.[11]
در صدر اسلام به خصوص دوران حیات پیامبر ـ صلی الله علیه وآله ـ بردگان نه تنها آزاد می شدند ؛ بلکه از تعلیم و تربیت و مراقبت هایی بهره مند می گردیدند. ذکر موارد ، لازم به نظر نمی رسد ؛ تنها به داستان زید اشاره می شود که برده ای آزاد شده است. وی به مقام صحابی پیامبر ـ صلی الله علیه وآله ـ وکتابت قرآن و حدیث رسید و فرزند او اسامة ، از فرماندهان بزرگ سپاه اسلام بود. بلال حبشی نیز به فرمانداری مدینه رسیده است. در ادوار بعد قطب الدین آیبیک ، برده ای بوده که امپراتوری بزرگ اسلام را در سرزمین هندوستان بنیان نهاد. » [12]
_______________________________________
پی نوشت:
1. حجرات ، آیه14
2. صدوق ، من لایحضره الفقیه ، ج4 ، ص379
3. مونتسکیو ، روح القوانین ، ص 428
4. گوستاولوبون ، تمدن اسلام و عرب ، ص 482
5. مارسل بوازار ، اسلام و حقوق بشر ، ترجمه دکتر مؤیدی ، ص 49
6. رسول جعفریان ، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام ، ص 280
7. ام ولد: کنیزی که از ارباب خود صاحب فرزند شده است.
8. در همین رابطه رجوع کنید به:
ترجمه تفسیر المیزان ، ج12 ، ذیل آیات 116 تا 120 ؛
موسوی زنجانی ، اسلام و مسئله آزادی ، بردگی ؛
حجتی کرمانی ، از بردگی روم قدیم تا مارکسیسم ؛
ناصر مکارم شیرازی ، فرآورده های دینی ؛
بیدار فکر ، برده داری در روم باستان ؛
اسدالله مبشری ، حقوق بشر ؛
محمدعلی گرامی ، نگاهی به بردگی ؛
صادق ایرجی ، بردگی در اسلام ؛
مصطفی حسینی ، بردگی از دیدگاه اسلام.
9. بقره ، آیه 177
10. نور ، آیه 33
11. نور ، آیه39
12. مارسل بوازار ، اسلام و حقوق بشر ، صص 48 - 49

  • مهدی شوقی


اوهوی... چی کار میکنی؟!!!
چرا میکِشیم خب... اوووی دست و پام زخم میشه ، نَکِش روی زمین...
اَصَن بگو کجا می بریم؟؟
چی­ ی­ ی­ ی... طبقه­ ی دزدااا...!!! آخه مگه انصاف نداری لا مروت­ ت... نه ، نه ، اون گُرز رو بذار کنار ، غلط کردم ، شوخی کردم ، بیست و پنج خوردم ... اصلاً با خودم بودم ... جون مادرت نزززز.... (دَنـــگ) ... الآن که زدی یادم افتاد شماها مادر ندارین!!!
یِه دِقِه صبرکن من با مأمور بالادستی­ ات صحبت کنم شاید اشتباهی شده باشه ، آخه همه کار  بهم   می­خوره جز دزدی...!!!
أخوی ، برادر ، حاجی ، یه  صلوات واسه شادی روحت می­فرستم لاأقل خودت جوابمو بده از این سردرگمی بیرون بیام جون عمه­ ات ... (اَخم) ... خب عمه­ اش ... (اَخم) ... اَصَن عمه­ ام ... (اَخم) ... خیلِ خُب بابا می­دونم عمه نداشتم ...
گوشت و پوست نموند برام روی این سنگلاخا و خارا ... بذار پاشم ، کنارت راه میرم مثل دوتا آدم متمدن ، مگه اسیر میبری؟!!!
حالا که اینجوریه منو توجیه کن بعد هرجا که بگی بی چون و چرا میام ...

داری دور میزنی یعنی همه ­ی راه رو باید برگردیم!؟!
اتاق «یادآوری» کجاست دیگه...؟؟ حتماً باید بریم اونجا تا بهم بگی ، خو همین جا هم بگی می­شنوم ها!!!
بشینم روی این چارپایه­ هِه؟! اینکه کوچیکه ، ...

خب باشه می­شینم چرا عصبانی میشی ... اوووف ... تمام تنم پر از خار و زخم شده ، خدا خیرت نده ؛ باز گُـرزشو برداشت من که چیزی نگفتم فقط گفتم خدا خیرم نده که آدم بدی بودم که حالا زیر دست تو افتادم ، خب نزن دیگه­ ـه­ ـه... (دَنــگ) ... مغز نداشته­ ی سَرَم متلاشی شد مگه حالا چیزی یادم میاد که بخوای یادآوری کنی!!!
از سِـد جواد ... من از سِد جواد دزدی کرده باشم ، بابا ما با هم رفیق فاب بودیم ، اصن امکان نداره ... ما گوشت همو می­ خوردیم ، استخون همو دور نمی­ ریختیم ، البته گوشت آدم حرومه ها نمی­ خوردیم ، مثال زدم ، باز برای حروم خوری چوب تو آستین ما نکنی...
اِه... اینکه کتابِ منه دست تو چیکار میکنه ؛

 اینو سِد جواد بهم هدیه داد ، دروغم چیه؟!! خودش هدیه داد ، اصلن صفحه­ ی اولشو بازکن نوشته تقدیم به دوست عزیزم مهدی ، امضاء هم زده ، برو امضاشو تطبیق کن ...
اینکه گفتی یعنی چی؟ دوباره بگو ... خب باشه دوباره نگو من میگم ببین درست فهمیدم ، تو میگی من سِدجواد رو توی رودربایستی گذاشتم اونم مجبور شد کتابو هدیه کنه یعنی خجالت کشید و حیاء کرد که درخواست منو رد کنه ، یه چیزی هم در مورد عیدی­ های غدیر و غیره گفتی ، چی بود؟! عیدی هایی که گرفتم قِس علی هذا ، این آخرشو «قس علی هذا» شو نفهمیدم یعنی چی؟!
آها دو زاری­ ام افتاد ؛ اما خب من که نمی­ دونستم اینکار اشکال داره  ، جایی هم نوشته نبود...
باز رفتی کتاب آوردی! اینو از کی دزدیم؟!!
هووم ، این مال شمائه!!
خب اینجاش چی نوشته! چاپ سنگیه نمیتونم بخونم : المأخـ... المأخوذ حیاءً کالمأخوذ غصباً 1


-------------------

1. هر آنچه را از روی حیای مالکش تصاحب کنید گویا که غصب اش کرده اید.

  • مهدی شوقی

وقتی یک چیز ارزان شود ، همه چیز گران می شود...

این دوران ، دوران ماست که همه چیز را گران می خریم ، گران تر می فروشیم و همیشه هشت مان گرو نُهِ مان است.

برکت از زندگی ما رخت بَربسته و گوشه ای منتظر ایستاده تا ما بازیابیم اصل خویش ، و دریغ از ما و...

اوصیکم بـتقوی الله را خواندیم و بر زبان راندیم و در عمل جاماندیم و این است روزگارمان ، پر از بی انصافی ، پر از دروغ ، پر از دزدی ، پر از ارزان فروشی!!!

این روزها تنها دین را ارزان می فروشیم تا گرانی را به خودمان ، خانواده مان و جامعه مان تحمیل کنیم... اگر دین دار و دین مدار بودیم برکت از زمین و آسمان بر ما جاری می شد ولی افسوس...


وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا اَلتَّوْرٰاةَ وَ اَلْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ سٰاءَ ما یَعْمَلُونَ  ﴿المائدة، 66﴾

و اگر آنان، تورات و انجیل و آنچه را از سوی پروردگارشان بر آنها نازل شده [= قرآن‌] برپا دارند، از آسمان و زمین، روزی خواهند خورد؛ جمعی از آنها، معتدل و میانه‌رو هستند، ولی بیشترشان اعمال بدی انجام می‌دهند.


پیام‏های آیه: 
1.    اهل کتاب، به همه‏ى کتب آسمانى ایمان ندارند. «وَ لَوْ أَنَّهُمْ» (کلمه «لَوْ» براى امتناع است)
2.    کتب آسمانى (تحریف نشده)، قانون اساسى و محور و راهنماى همه حرکت‏هاست و مانند پرچم باید همواره برپا داشته شود. «أَقامُوا»
3.    براى دعوت دیگران به اسلام، به اعتقادات و مقدّسات صحیح آنان لطمه نزنیم. «أَقامُوا التَّوْراةَ ...»
4.    تنها تلاوت کتاب آسمانى کافى نیست، اقامه‏ى آن نیز لازم است. «أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ»
5.    همه‏ى کتب آسمانى، محترم است. «أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ»
6.    قرآن، براى همه‏ى امّت‏هاست، نه فقط مسلمانان. «ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ»
7.    اسلام، به رفاه مردم نیز توجّه دارد. «لَأَکَلُوا»
8.    توجّه به دستورهاى دینى، زندگى مادى را هم سروسامان مى‏دهد. «لَوْ أَنَّهُمْ»، «لَأَکَلُوا ...»
9.    در نظام هستى، ایمان افراد، در حاصلخیزى زمین و بارش باران و رشد کشاورزى و محصولات، نقش دارد. «أَقامُوا التَّوْراةَ») ... ( «لَأَکَلُوا»
10.    جامعه‏ى فاسد، انسان را مجبور به فساد نمى‏کند. در میان انبوه بدکاران، گروهى هم معتدلند. «مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ»
11.    در اقامه‏ى کتب آسمانى، اعتدال لازم است، نه افراط و تفریط. «مُقْتَصِدَةٌ»
12.    هیچ گاه همه‏ى افراد یک مجموعه، نژاد، منطقه و مذهب را تخطئه نکنیم. «مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ»
13.    کثرت جمعیّت، نشانه‏ى حقّانیّت نیست. «کَثِیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ»  «1»


در حقیقت این آیه شریفه مطلبى را بیان مى‏کند که آیه زیر در مقام بیان آنست: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ . «2»
از این آیه و آیه مورد بحث مى‏توان نکته‏اى را استنباط کرد و آن این است که ایمان این موجود یعنى نوع بشر و عمل صالح وى در نظام عالم از جهت ارتباطش با زندگى خود او، تاثیر دارد، به عبارتى دیگر، کفر او و عمل زشتش در فساد عالم باز از جهت ارتباطش با نوع بشر مؤثر است، پس اگر انسان به صلاح و سداد گراید- از اینگونه آیات استفاده مى‏شود که- نظام دنیا هم از جهت ایفاء به لوازم سعادت زندگى بشرى هم از جهت دفع بلا از او و توفیر نعمت براى او صالح خواهد شد، و این دو آیه در افاده این مطلب متفرد نیستند، بلکه این مطلب را از آیات بسیارى مى ‏توان استفاده کرد، از آن جمله این آیه است که صریحا عملیات بشر را مؤثر در نظام وجود میداند:
 ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلُ کانَ أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکِینَ «3» و نیز این آیه: وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ «4»«5»
__________________________________________________
«1» تفسیر نور، ج‏3، ص: 127
«2» و محققا اگر اهل قرى ایمان مى‏آوردند و تقوا پیشه مى‏ساختند هر آینه باز مى‏کردیم بروى آنها درهایى از برکات آسمان و زمین ولى چنین نکردند بلکه تکذیب کردند انبیاء راى و از همین جهت آنان راى بان جرائمى که براى خود کسب کرده بودند اخذ کردیم. سوره اعراف آیه 96.
«3» فساد در خشکى (زمین) و ترى (دریا) براى گناهانى که بشر بدست خود کرد. نمودار شد، تا قسمتى از اثر اعمالشان را به آنان بچشاند باشد که برگردند (و در آخرت به آثار عمده آن گناهان دچار نشوند) بگو در زمین سیر کنید و ببینید عاقبت کسانى که قبل از این بودند چگونه بود. این سرانجام بد براى این بود که بیشتر آنها (مثل شما) مشرک بودند. سوره روم آیه 42.
 «4» و هر مصیبتى که بشما مى‏رسد (باید بدانید که) بلاهایى است که خود بدست خود کسب کرده‏اید. سوره شورى آیه 30.
«5» ترجمه المیزان، ج‏6، ص: 54




  • مهدی شوقی


یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا لاٰ تَقُولُوا رٰاعِنٰا وَ قُولُوا اُنْظُرْنٰا وَ اِسْمَعُوا وَ لِلْکٰافِرِینَ عَذٰابٌ أَلِیمٌ  ﴿البقرة، 104

ای افراد باایمان! (هنگامی که از پیغمبر تقاضای مهلت برای درک آیات قرآن میکنید) نگویید: «راعنا»؛ بلکه بگویید: «انظرنا». (زیرا کلمه اول، هم به معنی «ما را مهلت بده!»، و هم به معنی «ما را تحمیق کن!» میباشد؛ و دستاویزی برای دشمنان است.) و (آنچه به شما دستور داده میشود) بشنوید! و برای کافران (و استهزاکنندگان) عذاب دردناکی است.

 

ابن عباس مفسر معروف در شأن نزول این آیه نقل می کند در صدر اسلام هنگامی که پیامبر (ص) مشغول سخن گفتن بود و آیات و احکام الهی را بیان می کرد ، مسلمانان گاهی از او می خواستند کمی با تأنی سخن بگوید تا بتوانند مطالب را خوب درک کنند و آن را به خاطر بسپارند ، آنها برای این درخواست جمله ی «راعنا» را [که از ماده ی الرعی به معنای مهلت دادن است] به کار می بردند ، ولی یهود همین کلمه راعنا را [که از ماده ی الرعونة و به معنای کودنی و حماقت است] برای سبّ یکدیگر استعمال می کردند و هنگامی که این کلمه را از مسلمانان شنیدند ، آن را دست آویز قرار دادند و با استفاده از همین جمله ، پیامبر یا مسلمانان را استهزاء می کردند ، از این رو آیه فوق  نازل شد [و برای جلوگیری از سوء استفاده یهود] به مومنان فرمان داد به جای جمله ی راعنا از جمله ی انظرنا که همان مفهوم را دارد ، استفاده کنند.[1]

گفت: «راعنا یا رسول الله!» ، نه غرض بدی داشت از این کلام ، نه معنای بدی را اراده کرده بود ، نیت اش خیر بود ، همین و بس! اما آنچنان از ادامه ی این کار بازداشته شد و وعده ی عذاب برای کافرینِ به این فرمانِ الهی داده شد که گویی مرتکب معصیتی بزرگ شده بود ...

بله ، او با این کلامش فقط فرصتی به یهودیان داد برای تمسخر!! و ما ، و مشکل ما این است که روزانه فرصت ها میسازیم برای تمسخر و سبک شدن دین ، وعین خیالمان نیست ، دیگر این وعده و وعیدها بر پوست کلفت مان اثر ندارد...

مشکل از آنجا شروع می شود که ما اسیر عملی خود ساخته می شویم و آن قدر آن عمل را تکرار می کنیم که خودمان هم گمان میکنیم جزئی از دین است و با صوم و صلاة قیاسش میکنیم که مشرکین ، نماز و حجِ نبی را هم تمسخر می کردند و نبی آن را تغییر نداد ، آری ، این سخن حقی است که از آن اراده­ی باطل کردیم زیرا صلاةِ رکن دین را با چیزی مقایسه کردیم که خودمان ساختیمش و آن قدر تقدیسش کردیم و برایش خواب ها دیدیم و ساختیم که امروز دست نیافتنی تر از نماز به آن می نگریم تا جایی که اگر نماز و حجاب و روزه در مملکتی ممنوع شود و ترک گردد ، این همه قمه و قداره کش به خیابان نمی ریزند که برای بافته ها و ساخته هایی بی پایه و پوچ دست به قبضه می شوند و دیوانه­وار همه چیز و همه کس را پایمال می کنند.

کاش خودکشی می کردیم به جای دین کُشی ، روزی ذبح عظیم در بیابان تف دیده کربلا رخ داد و امروز در کوچه پس کوچه های شهر....

  • مهدی شوقی

غروب حجره

این غروب های حجره

سکوت اش

فراغ اش

دلتنگی اش

اگر عِقاب دوزخ از این جنس است

پناه بر تو ...

سایه یتیمیِ این غروب ها سنگینی اش دو چندان

غصه اش افزون

و درد اش  جان کاه می ­شود

خلوت است حجره و سایه ها قد کشیده اند

و تو تنها نقطه ­ی امید این ساعاتی

و چه زیباست لبخندت که اشک های من باشد

این تنهایی­ ها برای تو خلق شده­ اند تا

حضورت محسوس ­تر و بُرُوز­اَت چشم گیر تر باشد

گویند امیدِ لحظه­ های ناامیدی!!

باور ندارم ناامیدی را به یُمن وجودِ تو

دوست دارم حجره . خلوت و تنهایی­ اش را

چون تو دست یافتنی­ تر می­ شوی

 

92/6/6

 ساعت20:45 

  • مهدی شوقی