حجره

گاه نوشت های یک طلبه

حجره

گاه نوشت های یک طلبه

مشخصات بلاگ

در این زمانه ی دلگیر این دل گیر نگاه توست...

چند صباحی است مفتخرم به همراه تو شدن
چندی است بی تو احساس پوچی میکنم
چون تمام هست و نیستم تویی

زندگی ام با امید سرباز شدن و دلهره سربار شدن پر از تلاطم شده
روزها مشغول کتاب ام و شب ها مشغول دفتر...!

نمیگویم طلبه شدن آرزوی کودکی ام بود اما آرزوی جوانی ام شد...
یادت باشد به یادم بیاوری طلبگی وظیفه است

آخرین نظرات

۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

عشق و ماادراک العشق...

تو می­دانی، من هم می­دانم عشق بازی رو به فزونی نهاده، برخی در خیال خام عشق را مقدس می­ نامند و برخی در این غفلت اشک می­ ریزند برای معشوق­ شان و غوطه ­ورند در همین افکارشان.

حکما در کتب طب نوشته ­اند که عشق گونه­ ای از مالخولیا و جنون و امراض سوداوی است و همین حکما در کتب فلسفی و الهی ­شان نوشته­ اند که عشق از بزرگترینِ کمالات و سعادات است.

شاید در نگاه اول میان این دو قول تخالفی ببینید ولی نکته اینجاست که آن عشق مذموم همان عشق جسمانی و حیوانی و شهوانی است و آن عشق ممدوح همان عشق روحانی و انسانی و نفسانی است. عشق نوع اول به مجرد وصال و اتصال از بین می­ رود ولی عشق نوع دوم باقی می­ ماند و استمرار دارد تا ابد، تا وقتی عابد و معبود معنا داشته باشد.

وقتی به دنبال علت این شیفتگی در کلمات اهل بیت(علیهم السلام) بگردیم با این گزاره مواجه خواهیم شد، از حضرت جعفر ابن محمد الصادق(علیه السلام)قلوب خَلَت عن ذکر الله فأذاقها الله حبَّ غیره»[1] قلب هایی که از یاد خدا خالی شوند خداوند محبت غیر خودش را به آنها می­ چشاند. شاید به زبان عمل می­ گوید سرت به همین  بازی­چه های دنیا گرم باشد تو را بس است، لیاقت ­ات همین قدر است.

حضرت ابوالحسن الرضا(علیه السلام) در کلامی نورانی فرموده است:«تعوّذوا بالله من حبّ الحزن»[2] چاه عشق راهی دارد با عنوان پناه بردن به خدا، جایگاه عشق را همین­ جا می­ توان شناخت ، یک بار پناهنده می­ شویم به خدا از شر شیطان و یک بار هم پناهنده می­ شویم به خدا از عشق. شاید کنار هم قرار گرفتن حُبّ و حزن در این کلام حکمتی داشته باشد، به یاد پیامدهای روحی و روانی عشق نمی­ افتید؟!

در این میان حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)بسیار زیبا و حکیمانه عاشقی را توصیف کرده­ اند: «و من عَشِقَ شیئاً أعشی بصره ، و أمرض قلبه ، فهو ینظر بعینٍ غیر صحیحة ، و یسمع باُذُن غیر سمیعة ، قد خرقت الشهوات عقله ، و أماتت الدنیا قلبه ، و ولهت علیها نفسه فهو عبدلها و لمن فی یدیه شئٌ منها»[3]؛ هر که عاشق چیزی شود چشمش را کور و دلش را بیمار می­ کند، آن­گاه با چشمی غیر سالم نظر می­ کند و با گوشی غیرشنوا می­ شنود، خواهش­ های نفسانی عقلش را دریده و دنیا دلش را میرانده و او را بر امور مادی واله و شیدا نموده از این رو او برده­ ی دنیاست و بنده ­ی کسی که اندکی از دنیا در اختیار دارد.

برخی نوشته­ اند اگر می­ بینید سید الرُسُل(صلی الله علیه و آله)با لقب حبیب خطاب شده و خبری از عشق و مشتقاتش نیست به خاطر این است که در معنای عرفی عشق شهوت نهفته است و این عبارت در شأن اولیای الهی و عباد صالح نیست.

« من عشق فعفّ ثمّ مات ، مات شهیداً »

 



[1]الأمالی، محمد ابن علی ابن بابویه صدوق ، نشر کتابچی ، تهران ، 1376ش، ص668

[2]عیون اخبار الرضا(ع)، محمد ابن علی ابن بابویه صدوق ، نشرجهان ، تهران ، 1378ق ، ج2 ، ص61

[3]نهج البلاغة للصبحی صالح ، نشر هجرت ، قم ، 1414ق ، ص160 ، خطبه109 (و در بعض نسخ دیگر خطبه108)

  • مهدی شوقی

برخی نظراتی خاص را به مرحوم صدرا منتسب می کنند که جای بسی تأسف و تأثر دارد از این همه جهالت و یا عداوت... بگذریم ، چند خط از کتاب مفاتیح الغیبِ صدرالمتألهین صراحت دارد در بیان نظر وی، و در نگاه انسان منصف جای تأملی باقی نمی گذارد. بهتر است بخوانید تا بدانید.


و اتّفق المحققون من الفلاسفه و المُحقّون مِن أهل الشریعة علی ثبوت المعاد.

و وقع الاختلاف منهم فی کیفیته: فذهب جمهور المتکلمین و عامة الفقهاء إلی أنّه جسمانی فقط، بناءً علی أنّ الروح جسم لطیف سارٍ فی البدن. و جمهور الفلاسفة إلی أنّه روحانی فقط. و ذهب کثیر من الحکماء المتألهین و مشایخ العرفاء فی هذه الملّة إلی القول بالمعادین جمیعاً.

أمّا بیانه بالدلیل العقلی فلم أر فی کلام أحد إلی الآن، و قد مرّ البرهان المشرقی و العرشی جمیعاً علی أنّ المُعاد فی المَعاد هو بعینه هذا الشخص الإنسانی روحاً و جسداً، بحیث لو یراه أحد فی المحشر یقول: هذا فلان الذی کان فی الدنیا، و مَن أنکر هذا فقد أنکر قطباً عظیماً مِن قطبی الإیمان، و رکناً عظیماً مِن أرکانه، فیکون کافراً عقلاً و شرعاً، و لزمه إنکار کثیر من النصوص القرآنیة مثل قوله تعالی: «قال مَن یحیی العظام و هی رمیم*قل یحییها الذی أنشأها أوّل مَرَّةٍ» -یس،78و79- ،و قوله تعالی: «ءَإذا مِتنا و کُنّا تراباً و عظاماً أءِنّا لمبعوثون*أَوَ آباؤُنا الأَوَّلون* قل إنَّ الأوّلین و الآخرین» إلی قوله: «هذا نُزُلُهُم یوم الدین» -واقعه،47و56- و قوله تعالی: «أیحسب الانسانُ أن لن نَجمَعَ عِظامَه*بلی قادرین علی أن نُسَوِّی بَنانَه» -قیامة،3و4- إلی غیر ذلک من النصوص القاطعة علی أنَّ المحشور یوم الآخرة هو الشخص بجمیع أجزائه و أعظائه.


پی نوشت:

کتاب مفاتیح الغیب، صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی(ملاصدرا ؛ صدر المتألهین) ، ج2 ، ص975

در چاپ های مختلف می توانید در ذیل المفتاح الثامن عشر ، مشهد رابع مطلب بالا را پیدا کنید

  • مهدی شوقی


وقتی طلبه باشی...

تنهایی

میان جمعی و تنهایی

وقتی طلبه باشی...

فقط خودت هستی

و باورهایت

وقتی طلبه باشی...

تنها امیدت خدایت و مقتدایت است

وقتی طلبه باشی...

باید بسوزی

ولی کسی آب شدنت را نبیند

وقتی طلبه باشی...

باید با خون آشنا باشی

یا خون دل بخوری

یا در خون خود بغلطی

نوشتم خون

بوی خون آمد

خون شهید...

وقتی طلبه باشی...

باید شهید شوی

یا شهید علم

یا شهید جهاد

وقتی طلبه باشی...

باید بسازی

یا با ماندنت

یا با رفتنت

وقتی طلبه باشی...

باید بسوزانی

یا با سخنت

یا با سکوتت

وقتی طلبه باشی...

باید بخواهی

هر آنچه خوبیست

برای الجار ثم الدار



93/1/4

پی نوشت:

روزی که خبر شهادت علی خلیلی ، طلبه شهید ، شهید ناهی از منکر رو شنیدم... خیلی اذیت شدم... برای او اشک ریختم برای خودم به دل ریختم...



  • مهدی شوقی