حجره

گاه نوشت های یک طلبه

حجره

گاه نوشت های یک طلبه

مشخصات بلاگ

در این زمانه ی دلگیر این دل گیر نگاه توست...

چند صباحی است مفتخرم به همراه تو شدن
چندی است بی تو احساس پوچی میکنم
چون تمام هست و نیستم تویی

زندگی ام با امید سرباز شدن و دلهره سربار شدن پر از تلاطم شده
روزها مشغول کتاب ام و شب ها مشغول دفتر...!

نمیگویم طلبه شدن آرزوی کودکی ام بود اما آرزوی جوانی ام شد...
یادت باشد به یادم بیاوری طلبگی وظیفه است

آخرین نظرات

۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است


عریانی­ ات را شرم نیست

چه باکــــ !!

مرا که حیا هست...

چشم فرو بَستَنَم نَفس کُش­ تر از گشودن است

آشفتگی ­ام از لبخند توست

که برای دیگران ارزان است

اما گمان مَبَر تشنه­ ام و فغان از تشنگی می­زنم

آن هم تشنه ­ی چون تویی که محل احتمال است وجودت


به خود مَبال

که ارزانی­ ات، ارزانی خودت

زنهار که اندیشه ­ات عریان شود

و برای من همیشه کاغذ دوا و قلم درمان بوده است


92/7/14

  • مهدی شوقی