واژه علم، مشترک لفظی است و در معانی متعددی به کار رفته
است:
1.
کاربرد علم در
مقابل جهل که بر همه دانستنی ها، اعم از تصورات و تصدیقات، علوم حصولی و حضوری،
علوم عقلی، حسی، شهودی و نقلی، تک گزاره ها و یا رشته های علمی اطلاق می شود.
2.
علم به معنای قطع
و یقین و متعلق آن، گزاره هایی هستند که مورد یقین آدمی باشند؛ اعم از اینکه آن
گزاره یقینی، صادق و مطابق با واقع باشد یا اینکه کاذب و خلاف واقع باشند. علم در
این کاربرد، مقابل شک، ظن و وهم قرار دارد.
3.
علم به معنای نظام
سیستمی از گزاره های حصولی که با روش های مختلف کسب معرفت به دست آمده اند؛ مانند
علوم تجربی، فلسفی، تاریخی، عرفانی، ادبی و... .
4.
علم به معنای نظام
و سیستمی از گزاره های حصولی، نه حضوری، که با روش های حسی و تجربی تحصیل شده و به
صورت فنی، طبقه بندی شده اند؛ مانند علوم تجربی، طبیعی و انسانی. در این اطلاق،
فقه، اصول، کلام، فلسفه، عرفان و علوم ادبی و تاریخی، علم به شمار نمی آیند.
ساحت های گوناگون علوم تجربی،
منشأ تقسیم های گوناگونی در این دسته از دانش شده است؛ برای نمونه، علوم تجربی را
می توان به اعتبار موضوع، به علوم طبیعی و انسانی تقسیم کرد. علوم انسانی ناظر به
شناخت روابط میان رفتارهای فردی و اجتماعی، ارادی و غیر ارادی و آگاهانه و
غیرآگاهانه هستند و شامل روان شناسی، جامعه شناسی، علوم سیاسی، علوم تربیتی و
اقتصاد و مدیریت می گردند. علوم طبیعی مانند فیزیک، شیمی، زیست شناسی و... ناظر به
کشف پدیده های طبیعی هستند. علوم طبیعی و انسانی به اعتبار تئوری سازی و بهره مندی
از تئوری ها به دو دسته علوم تولید کننده و مصرف کننده تقسیم می گردند. مقصود از
علم در بحث علم دینی، علوم طبیعی و انسانی هستند.
منابع:
کلام جدید، عبدالحسین
خسروپناه،ص390 / آموزش فلسفه، محمدتقی مصباح یزدی، ج1، ص61 / فلسفه علم، مهدی
دهباشی، ص1-10.