درباره من...!!
جایی باید از "من" گفت که "من"ـی وجود داشته باشد...
همه اش تویی اگر خدا قبول کند...
هر چند گاهی قربتاً الی الله می گوییم برای قربتاً الی الناس ولی بازهم چشم امیدمان به یـد توست که بپوشانی آنچه مردم فریاد می زنند.
وقتی خودم را یافتم ، یک جامانده بیش نبودم
جامانده از آنچه امر به سبقت اش شدیم... فاستبقوا الخیرات...
جاماندم ، تأسف می خورم ولی تکان خوردم... حرکت کردم...
می گویند انسان یک بار متولد می شود
ولی اگر تجربه مرا داشتند از این حرف توبه می کردند...
در سجّلی ام نوشته: متولد 10آبان1368 و تولد مجدد 5تیر1386
راز این 6 و 8 جا به جا شده چیست خدا داند... ولی میدانم که من باز متولد شدم.
دست از خیلی چیزها شستم و جام به دست گرفتم... پر کردنش با خودشان!
روزی اندیشه ام تهمت ها و افتراها و درشت گویی ها بود و امروز لبخندم نثار همه شان.
روزی از سایه خود می ترسیدم و امروز بر دیو صفتان روزگار سوارم... مرا دیگر باکی نیست.
روزی مرگ برایم رعب آور بود و امروز منتظر شهادتـــم...
شاید بگویی از خودت نگفتی:
کوتاه بدان
مهدی ام کاش مهدی هم باشم
متولد 1368 در شهر مقدس مشهد
در خانواده ای مذهبی و انقلابی رشد یافتم ولی آنچه باید نبودم!
تا زمانی که دیپلم گرفتم گَه گاهی کنار درس کار هم کرده ام
دست تقدیر مرا با نااهلان و منحرفانی آشنا کرد که باعث شد ترغیب شوم به طلبه شدن
هر چند با داشتن دیپلم یافتن شغلی مناسب سخت مینمایاند ولی من به خاطر سابقه فعالیت های فرهنگی و فعالیت های دیگری که داشتم از دو سازمان مورد پسند واقع شدم ولی ترجیح دادم برای کسی عمر بگذرانم که....
و تا امروز هم از آنچه در توان داشتم در طلبگی ام کم نگذاشتم... از وقت و توان و همت ... اولویت اول ام درس و بحث ام بوده و هست چون میدانم باید پاسخگوی آینده باشم...
نمیدانم چه بگویم ولی اگر خواستی بپرس...
ایول بابا ته ادبیاتی
راستی میخوای رمز6 و 8 بهت بگم؟
یعنی صاحب این شماره پیوسته 6و8 میزنه!!!!!!