حجره

گاه نوشت های یک طلبه

حجره

گاه نوشت های یک طلبه

مشخصات بلاگ

در این زمانه ی دلگیر این دل گیر نگاه توست...

چند صباحی است مفتخرم به همراه تو شدن
چندی است بی تو احساس پوچی میکنم
چون تمام هست و نیستم تویی

زندگی ام با امید سرباز شدن و دلهره سربار شدن پر از تلاطم شده
روزها مشغول کتاب ام و شب ها مشغول دفتر...!

نمیگویم طلبه شدن آرزوی کودکی ام بود اما آرزوی جوانی ام شد...
یادت باشد به یادم بیاوری طلبگی وظیفه است

آخرین نظرات


یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا لاٰ تَقُولُوا رٰاعِنٰا وَ قُولُوا اُنْظُرْنٰا وَ اِسْمَعُوا وَ لِلْکٰافِرِینَ عَذٰابٌ أَلِیمٌ  ﴿البقرة، 104

ای افراد باایمان! (هنگامی که از پیغمبر تقاضای مهلت برای درک آیات قرآن میکنید) نگویید: «راعنا»؛ بلکه بگویید: «انظرنا». (زیرا کلمه اول، هم به معنی «ما را مهلت بده!»، و هم به معنی «ما را تحمیق کن!» میباشد؛ و دستاویزی برای دشمنان است.) و (آنچه به شما دستور داده میشود) بشنوید! و برای کافران (و استهزاکنندگان) عذاب دردناکی است.

 

ابن عباس مفسر معروف در شأن نزول این آیه نقل می کند در صدر اسلام هنگامی که پیامبر (ص) مشغول سخن گفتن بود و آیات و احکام الهی را بیان می کرد ، مسلمانان گاهی از او می خواستند کمی با تأنی سخن بگوید تا بتوانند مطالب را خوب درک کنند و آن را به خاطر بسپارند ، آنها برای این درخواست جمله ی «راعنا» را [که از ماده ی الرعی به معنای مهلت دادن است] به کار می بردند ، ولی یهود همین کلمه راعنا را [که از ماده ی الرعونة و به معنای کودنی و حماقت است] برای سبّ یکدیگر استعمال می کردند و هنگامی که این کلمه را از مسلمانان شنیدند ، آن را دست آویز قرار دادند و با استفاده از همین جمله ، پیامبر یا مسلمانان را استهزاء می کردند ، از این رو آیه فوق  نازل شد [و برای جلوگیری از سوء استفاده یهود] به مومنان فرمان داد به جای جمله ی راعنا از جمله ی انظرنا که همان مفهوم را دارد ، استفاده کنند.[1]

گفت: «راعنا یا رسول الله!» ، نه غرض بدی داشت از این کلام ، نه معنای بدی را اراده کرده بود ، نیت اش خیر بود ، همین و بس! اما آنچنان از ادامه ی این کار بازداشته شد و وعده ی عذاب برای کافرینِ به این فرمانِ الهی داده شد که گویی مرتکب معصیتی بزرگ شده بود ...

بله ، او با این کلامش فقط فرصتی به یهودیان داد برای تمسخر!! و ما ، و مشکل ما این است که روزانه فرصت ها میسازیم برای تمسخر و سبک شدن دین ، وعین خیالمان نیست ، دیگر این وعده و وعیدها بر پوست کلفت مان اثر ندارد...

مشکل از آنجا شروع می شود که ما اسیر عملی خود ساخته می شویم و آن قدر آن عمل را تکرار می کنیم که خودمان هم گمان میکنیم جزئی از دین است و با صوم و صلاة قیاسش میکنیم که مشرکین ، نماز و حجِ نبی را هم تمسخر می کردند و نبی آن را تغییر نداد ، آری ، این سخن حقی است که از آن اراده­ی باطل کردیم زیرا صلاةِ رکن دین را با چیزی مقایسه کردیم که خودمان ساختیمش و آن قدر تقدیسش کردیم و برایش خواب ها دیدیم و ساختیم که امروز دست نیافتنی تر از نماز به آن می نگریم تا جایی که اگر نماز و حجاب و روزه در مملکتی ممنوع شود و ترک گردد ، این همه قمه و قداره کش به خیابان نمی ریزند که برای بافته ها و ساخته هایی بی پایه و پوچ دست به قبضه می شوند و دیوانه­وار همه چیز و همه کس را پایمال می کنند.

کاش خودکشی می کردیم به جای دین کُشی ، روزی ذبح عظیم در بیابان تف دیده کربلا رخ داد و امروز در کوچه پس کوچه های شهر....

  • مهدی شوقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی