یادداشت قابل تأمل حجت الاسلام محمدرضا زائری:
متنفرم
از این پیراهن های یقه آخوندی! وقتی به جای یک طلبه جوان و مخلص و بی
آلایش ، بر تن یک مدیر غیرصالح می نشیند ! حقوق میلیاردی اش را او می گیرد و
در خلوت به ریش همه می خندد و فحشش را من آخوند می خورم !
حالم
به هم می خورد از پینه پیشانی وقتی به جای اثر سجده یک پیرمرد نورانی و
اهل دل ، بر جبین یک آدم هزارچهره می نشیند که تسبیح در دست توی دلش برای
کلاه گذاشتن سر مردم نقشه می کشد و بدنامی اش برای مسجدی ها و مذهبی ها می
ماند !
می ترسم از الفاظ رنگین و اذکار آهنگین
ذکر و دعا وقتی به جای شکفتن بر لبان مادری خسته و روزه دار بازیچه یک
ریاکار تاجرصفت می شود که این سالها فهمیده چه طور باید ضاد والضالینش را
بکشد و صدایش را پیچ و تاب بدهد و چشمانش را تنگ تر ببندد و گردنش را بیشتر
کج و کوله کند تا بتواند از نادانی و نفهمی یکی مثل من سوء استفاده کند و
خون مردم را بمکد !
سالهاست جماعتی ریاکار و
متظاهر قاعده بازی را فهمیده اند و قلق ما را شناخته اند ، یکبار خودشان را
در صف اول نماز جماعت جا می کنند و دوبار هم چهارصد ، پانصد هزار تومان به
عنوان وجوهات می دهند و سه بار در باره مستحبات قبل و بعد از نماز شب سؤال
شرعی می پرسند و سر ما آخوندهای ساده را کلاه می گذارند به بزرگی شکم های
سیری ناپذیرشان ! آن وقت زیر پوشش دینداری و خدادوستی هر کاری که فکرش را
هم نمی کنی انجام می دهند.
بدنامی اش مال جماعت
آخوندی که غالبا روحشان هم از این اتفاقات خبر ندارد و گرفتار صدهزار تومان
پول هستند ولی همان جماعت دروغگوی ریاکار به اسم شان حقوق ها و پاداش های
میلیاردی گرفته اند و اختلاس های کلان کرده اند و به غارت بیت المال مشغول
شده اند !
همه اش هم تقصیر ما آخوندهاست که از
همه دنیا همین یک پیراهن بی یقه را داشتیم و آن را هم به دیپلمات ها دادیم و
هم به مدیران دولتی و هم به تاجرهای بین المللی ! کاش کراوات می زدند و هر
کار می خواستند می کردند! مشکل از جایی شروع شد که به خاطر حذف کراوات
پیراهن های خودشان را گذاشتند کنار و پیراهن ما آخوندها را پوشیدند ! کاش
همان کراوات بود هنوز و هرکسی هر کاری می خواست بکند با کراوات می کرد نه
با پیراهن یقه آخوندی !
پی نوشت: تصویر مورد استفاده یکی از مدیران با حقوق نجومی!